out-of-office : haleh chinikar
L’odeur languissante de l’été s’est infiltrée jusque dans les bureaux de Passa Porta. La maison des littératures fermera ses portes du 20 juillet au 15 août. Plutôt que de souscrire à la tradition d’e-mails d’absence peu inspirés, nous avons eu l’envie de confier la rédaction de nos réponses « out of office » à douze écrivains belges et internationaux, dans des langues et formats variés. Leurs messages, accompagnés de conseils de lecture, vous seront dévoilés en quatre épisodes au cours des prochaines semaines. Une série littéraire au format inédit, et l’occasion -pourquoi pas- de choisir ce qui deviendra votre propre annonce d’absence…
Née en 1986 à Rasht, en Iran, Haleh Chinikar vit à Bruxelles depuis 2007. Le corps, la mémoire, la langue et le textile sont les motifs du travail de cette artiste multiforme, éditrice et poétesse. Elle est notamment l'autrice de Où est ma maison ? (2021, éditions La Place). Elle sera l’une de nos invitées le 3 octobre prochain à l’occasion de la sortie du livre bilingue "Intérieurs secrets / Verstolen werelden".
Si vous ne lisez pas couramment le persan, cliquez ici pour lire la traduction anglaise de son message.
***************************
SUBJECT: Out-of-Office
***************************
«صدای خطر»
من تمام شعرهای جهان را بلد نیستم. تمامی رقصهای محلی را یاد نگرفتهام.
بازوانم توان حمل صد کیلو سیب سرخ را ندارند. من بلد نیستم به تمام زبانهای دنیا حرف بزنم. مثلا نمیدانم به زبان والونی، زبان مالتو، زبان روستایی کوچک در جنوب آمریکا یا در دورترین نقطهی آسیا چطور میشود گفت :
«من از تنهایی هراسی ندارم، اما با تو تنها بودن به شدت بیتاب میکندم.» نمیدانم به زبان اوکراینی عشق ورزیدن چگونه است. این را نیز نمیدانم که چطور می شود به عربی گفت: «از جداییهای حاصل از جنگ بیزارم.» به این فکر میکنم که چگونه خطوط ترسیم شده بر کاغذها در لحظهای از تاریخ سرنوشت «شهروندان» آن نقطه را رقم میزنند.
چطور میشود کسی آنسوی خط وقت عشق ورزیدنش را سرخوش پایکوبی میکند چون درآن سوی خطوط خیالی به دنیا آمده و دیگری برای رسیدن به معشوق... او به معشوق نمیرسد اما «صدای خطر» و رفتنها و کوچ کردنهای اجباری بینهایتی را زندگی خواهد کرد.
اینجا ایستادهام. همینجا. من گذر زمان را حس میکنم. زمان روی ذرات تنم هر لحظه تاثیر میگذارد و این تاثیر را در زبان مادریام زندگی میکنم.
سوار قطاری میشوم و «صدای خطر» ناپدید خواهد شد. من تمام مرزها را و ندانستنها را در ایستگاه اول جا میگذارم. سبکتر از لحظهای قبل به تمام زبانهای دنیا، رقصهای محلی را هم قافیه با همهی شعرهای سروده شده و تمامی آنان که هنوز زاییده نشدهاند زندگی میکنم و از درختان صلح صدها کیلو سیب سرخ خواهد چید.
-
Coup de cœur de Haleh Chinikar :
"La beauté de la lumière de Etel Adnan et Laure Adler. Un entretien sincère et authentique où nous rencontrons Etel Adnan, sa vision, sa subtilité et son engagement à l’égard de l’art et le monde qui l’entourait."
Abonnez-vous à notre newsletter bimensuelle pour suivre la série.